روز کودک
د ختر عزیزم خیلی وقت بود که تصمیم داشتم وبلاگی برای تو درست کنم اما نمیشد امیدوارم مامانو بابت این تاخیرش ببخشی گلم،قول میدم از این به بعد جبران کنم. امروز روز کودک بود و بابابی سر کار نرفته بود .بعد از ظهر همه با هم رفتیم بیرون.میخواستم تو یه کتابفروشی از تو با کتابها عکس بگیرم اما هرکاری میکردیم تو نمیخندیدی ،خوابت میومد و بدقلق شده بودی خلاصه هرجوری بود چند تا عکس گرفتیم که بذارم تو مسابقه.بعد از اون رفتیم بیرون شام خوردیم و امدیم خونه.یه عروسک خوشگلم واسه تو خریدیم که باهاش بازی کنی.آنیتا جون تو کوچولوی خیلی نازو خوش اخلاقی هستی .هرکی که تورو میبینه عاشقت میشه خوشکلم.من امشب ب...
نویسنده :
مامانی
21:18